- هناسه زدن
- نفس نفس زدن به هن وهن افتادن، سر و صدا راه انداختن بر اثر شتاب و نگرانی
معنی هناسه زدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کنایه گفتن، کلمۀ کنایه آمیز به کسی گفتن
گوشه زدن نیش زدن تفشه زدن عبارت کنایه آمیز گفتن: گفتی بمن که تیغم از ابرو کنایه است گر میزنی کنایه نگارا، بمن مزن. (طاهر وحید)
چفته زدن تهمت زدن متهم ساختن: گر از یک کام اوگیری کناره زند در یک زمانت صد هواره. (اسرارنامه)
Insinuate
insinuar
insinuieren
insynuować
намекать
натякати
insinuar
insinuer
insinuare
insinueren
इशारा करना
mengisyaratkan
ima etmek
kumaanisha
บอกเป็นนัย
ইঙ্গিত করা
کنایہ کرنا
شراب نوشیدن: (در این میخانه هر ایمایی از جایی خبر دارد - گدایی کاسه ای زد ساغر جمشید پیدا شد) (میرزا جلال)
گناه را بگردن گرفتن، یا گناه زدن بر خود. گناه کسی را بگردن خود گرفتن
ناله کردن فغان کردن: دیگ زند ناله که خون خورده ایم ریگ بریزید که خون کرده ایم. (نظامی لغ)
ناف زدن ناف بریدن: قابله بهر مصلحت بر طفل وقت نافه زدن نبخشاید. (خاقانی لغ)
هاله افتادن: (تادرنیاید انجم وافلاک درنظر ازدود آه هاله بدورقمرزنم) (علی خراسانی)
هاچه ای رازیرشاخه درخت و مانند آن نصب کردن